کد مطلب:122467 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:402

بیان فرق ولی و نبی و رسول اولوالعزم و خاتم
ولی آن است كه با قرب تخلقی و تحققی بحق متعال مظهر ذات ذوالجلال و مطلع و مستحضر بر حقایق الهیه است بنحو شهود و در عین حال مؤید بالهام رب متعال باشد.

نبی آن است كه با حفظ شئون مقام ولایت نیز مؤید بوحی خاص و معجزه و



[ صفحه 212]



مأمور به تبلیغ احكام و تأدیب بآداب و اخلاق و قیام بسیاست باشد.

رسول آن است كه با حفظ شئون نبوت و ولایت بنحو مذكور نیز دارای كتاب آسمانی باشد.

اولوالعزم آن است كه با حفظ شئول ولایت و نبوت و رسالت، شریعت او نیز ناسخ شریعت سابقه باشد.

اولوالعزم از رسل پنج نفر هستند حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی، حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیهم.

خاتم آن است كه با حفظ مراتب مزبوره از ولایت و نبوت و رسالت و مقام اولوالعزمی نیز در تمام مراتب كمالات به منتهی درجه ی آن رسیده و بعد از مرتبه ی احدیت محضه كه مختص ذات احدیت جلت عظمته است فوق مرتبه ی او مرتبه نباشد چنانكه عارف عظیم الشأن شیخ اكبر محیی الدین عربی در تعریف خاتم گفته است (الخاتم من ختم المراتب باسرها و بلغ نهایة الكمال) و مصداق آن منحصرا شخص شخیص حضرت محمد مصطفی (ص) است كه خاتم است در تمام شئون كمالیه.

خدای حكیم بحكمت بالغه اش وجود آنحضرت را از میان كل ما سوا در نظام امكان برگزید و او را مختار و منتخب از میان كل مخلوقات خود قرار داد و سكه تعین ام التعین ختمی جمعی كمالی را منحصرا بنام او زد و او را سرافراز برتبه ی خاتمیت فرمود، و بدون شك هر ماده ای قابل این گوهر گرانمایه نیست آیا نمی بینی كه جهان آفرین كه بر كلك او بیكران آفرین از بسیاری از جماد اندكی را نبات و از بسیاری از نبات اندكی را حیوان و از بسیاری از حیوان اندكی را انسان و از بسیاری اناسی اندكی را عاقل و از بسیاری عقلا اندكی را مسلم و از بسیاری مسلمین اندكی را مؤمن و از مؤمنین اندكی را عابد و از عابدین اندكی را زاهد و از زاهدین اندكی را عالم و ازعالمین اندكی را فقیه و از فقهاء اندكی را حكیم و از حكماء اندكی را عارف و از عرفاء اندكی را ولی و از اولیاء اندكی



[ صفحه 213]



را نبی و از انبیاء اندكی را رسول واز رسل اندكی را اولوالعزم و از اولوالعزم یكی را خاتم آفرید و او را خاتم كل كمال انسانی و جامع مجامع تمام محاسن و مظهر تام جمال و جلال ربانی و مجلای اسم جامع و اعظم خود قرار داد پس اوست كه در نظام كل افضل مخلوقات و اشرف موجودات است علی الاطلاق و اوست كه فاتح است در قوس نزول و خاتم است در قوس صعود.



دو سر خط حلقه ی هستی

بحقیقت بهم تو پیوستی



ای كائنات را بوجود تو افتخار

ای بیش از آفرینش و كم زآفریدگار



تو فاتح وجود و تو هم خاتم وجود

ختم كمال در تو نموده است كردگار



عالم ز فیض وجود تو پدیدار آمده

پس كائنات را بوجود تو افتخار



لمولفه



پس محمد خاتم آمد در كمال

نیست كس مافوق او اندر نظام



از عنایات خدای ذوالجلال

ختم گردیده به آن حضرت كمال



زآن شرایع نسخ شد با دین او

كه نباشد بهتر از آئین او



شرع او ثابت الی یوم القیام

حكمش ایضا در حلال و در حرام





[ صفحه 214]





بشنو از فرمان ایزد این كلام

شد بدو و ختم نبوت و السلام



جان (ربانی) ثناگو تا ابد

بر محمد مظهر ذات صمد



دارد امید شفاعت در جزا

چاكران را لطف او باشد سزا



ای سفیر ختمی عالیمقام

سایه ی تو بر سر ما مستدام



اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بعالم آخرت هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بمواطن و منازل اخروی هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بقیامت صغری هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بقیامت وسطی هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بقیامت كبری هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بموت اخترامی هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بموت طبیعی هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بمسائله در قبر هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بعالم برزخ هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بمعاد روحانی و جسمانی هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه بحشر اصغر و حشر اكبر مؤمن و معتقد و موقن هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بتطایر كتب هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بنامه ی اعمال هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن به تجسم اعمال هستند.



[ صفحه 215]



اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بموقف سئوال هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بموقف میزان هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بموقف صراط هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن به قنطره های صراط هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن به جناب و مراتب آن هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن به دوزخ و دركات آن هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن به خلود در جنت هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن به خلود در دوزخ و جهنم هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بشفاعت كبری هستند.

اهل ایمان كسانی هستند بیوم الدین ایمان و یقین دارند.

اهل ایمان كسانی هستند كه به نعوت و شئون یوم الدین ایمان و یقین دارند.

شئون و نعوت یوم الدین مطابق مستفاد از آیات قرآنیه عبارت است از:

یوم القیامه، یوم الحسره، یوم الندامه، یوم المحاسبه، یوم المسائله، یوم المسابقه، یوم المناقشه، یوم المنافسه، یوم الزلزله، یوم الدمدمه، یوم الصاعقه، یوم الواقعه، یوم الراجفه، یوم الرادفه، یوم الغاشیه، یوم الداهیه، یوم الازفه، یوم الحاقه، یوم الطامه، یوم الصاخه، یوم التلاق، یوم المساق، یوم الفراق، یوم القصاص، یوم التناد، یوم الحساب، یوم المآب، یوم العذاب، یوم الفرار، یوم القرار، یوم اللقا، یوم البقاء، یوم القضاء، یوم البلاء، یوم البكاء، یوم الوعید، یوم الحشر، یوم العرض، یوم الوزن، یوم الحق، یوم الحكم، یوم الفصل، یوم الجمع، یوم البعث، یوم الفتح، یوم الخزی، یوم الیقین، یوم عظیم، یوم عقیم، یوم عسیر، یوم النشور، یوم المصیر، یوم النفخه، یوم الصیحه، یوم الرجفه، یوم الرجه، یوم الزجره، یوم السكره، یوم



[ صفحه 216]



الفزع، یوم الجزع، یوم المنتهی، یوم المأوی، یوم المیقات، یوم المیعاد، یوم المرصاد، یوم الفلق، یوم العرق، یوم الافتقار، یوم الانكدار، یوم الانتشار، یوم الانشقاق، یوم الوقوف، یوم الخروج، یوم الخلود، یوم التغابن، یوم عبوس، یوم معلوم، یوم موعود، یوم مشهود و نعوت دیگر مانند یوم تبلی السرائر و یوم لا ینفع مال و لا بنون الا من اتی الله بقلب سلیم كه ما بلحاظ رعایت اختصار از تذكار آن صرف نظر نمودیم، واقعا انسان با ایمان با توصیف قرآن كه اكثر آیاتش هشیار دادن باین یوم و شئون آن است بایست از خواب غفلت بیدار شود در حقیقت تذكر این یوم طبل قیامت است كه بگوش می رسد و بانگ بیدار باش قبل از مرگ و روبرو شدن با چنین یومی را بما اعلام می كند و چه خوب گفته حكیم سنائی نسبت بنواختن این طبل قیامت:



ای دل غافل مباش خفته در این مرحله

طبل قیامت زدند خیز كه شد قافله



روز جوانی گذشت موی سیه شد سفید

پیك اجل در رسید ساخته كن راحله



آنكه تو را زاد مرد و آنكه ز تو زاد رفت

نیست از این جز خیال نیست از آن جز چله



خیز و در این گورها درنگر و پندگیر

ریخته بین زیر خاك ساعد و ساق و كله



آنكه سر زلف اوست سلسله بر گرد روی

سلسله آتشین دارد از آن سلسله



این همه آهنگ تو سوی سماع و سرود

وین همه میلت مدام سوی می و ولوله



خانه خریدی و ملك باغ نهادی اساس

ملك بمال ربا باغ به سود غله





[ صفحه 217]





فرش تو در زیر پا اطلس و شعر و نسیج

بیوه ی همسایه را دست شده آبله



او همه شب گرسنه تو ز خورشهای خوش

كرده شكم چار سو چون شكم حامله



در همه عمر ار شبی قصد به مسجد كنی

گرچه بروی و ریا پركنی از مشعله



در رمضان و رجب مال یتیمان خوری

روزه بمال یتیم مار بود در سله



گر بخوری شكر كن ور نه خوری صبر كن

پس مكن از كردگار از پی روزی گله



چند شوی ای پسر از پی این لقمه چند

همچو خران زیر بار همچو سگان مشغله



دامن توحید گیر پند سنائی شنو

تاكه بیابی بحشر زآتش دوزخ یله



اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بامامت ائمه اثنی عشر خلفاء و اوصیاء پیغمبر خاتم (ص) هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بامامت حضرت امام علی مرتضی علیه السلام هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بامامت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بامامت حضرت امام حسین سید الشهدا (ع) هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بامامت حضرت علی بن الحسین زین العابدین (ع) هستند.



[ صفحه 218]



اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بامامت حضرت امام محمد باقر علیه السلام هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بامامت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بامامت حضرت امام موسی الكاظم علیه السلام هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بامامت حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بامامت حضرت محمد بن علی امام جواد علیه السلام هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بامامت حضرت امام علی النقی علیه السلام هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بامامت حضرت امام حسن عسگری علیه السلام هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن بامامت حضرت امام مهدی علیه السلام هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن به ظهور امام دوازدهم حضرت مهدی علیه السلام هستند و انتظار ظهور آنحضرت را دارند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مؤمن و موقن برجعت ائمه اطهار بعد از ظهور ولی عصر حضرت مهدی علیه السلام هستند.

اهل ایمان كسانی هستند كه مطیع خدا و مطیع رسول خدا حضرت خاتم انبیاء محمد مصطفی و مطیع اولی الامر یعنی خلفاء آنحضرت كه باسامی ایشان اشاره شد هستند.

در تفاسیر معتبره مانند تفسیر صافی تألیف و تصنیف عالم ربانی و محقق



[ صفحه 219]



صمدانی ملامحسن فیض كاشانی قدس الله سره السبحانی نقل شده است كه چون این آیه مباركه یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منكم نازل گردید جابر بن عبدالله انصاری كه از رجال نیك و شیعیان خالص است محضر خاتم انبیا محمد مصطفی علیه و آله آلاف التحیه و الثنا عرض نمود (عرفنا الله و رسوله فمن اولی الامر) ما خدا و رسول خدا را شناختیم بیان فرمائید مراد از اولی الامر كه ذات الوهی اطاعت آنها را مقرون باطاعت خود و رسول خود قرار داده است كیست؟

حضرت رسول اكرم (ص) فرمود (یا جابرهم خلفائی) ایشان یعنی اولی الامر در این آیه شریفه خلفاء و جانشینان من هستند بعد از من و شروع فرمود بمعرفی آنان كه اول ایشان از خلفاء من حضرت علی بن ابیطالب است و بعد به ترتیب امام حسن مجتبی تا آخرین آنان از خلفاء و جانشینانش كه حضرت مهدی خاتم الاوصیاء آنحضرت است باسامی فرد فرد هر یك از ایشان تصریح نمود چنانكه قبلا بنام ائمه اثنی عشر خلفاء آن بزرگوار اشاره شد و چون بامام دوازدهم حضرت مهدی علیه السلام رسید فرمود:

ذاك الذی یفتح الله علی یدیه مشارق الارض و مغاربها ذاك الذی یغیب عن شیعته و اولیائه لا یثبت فیها علی القول بامامة الا من امتحن الله قلبه للایمان. قال جابر فقلت یا رسول الله فهل لشیعته الانتفاع به فی غیبته فقال (ص) ای و الذی بعثنی بالنبوة انهم یستضیئون بنوره و ینتفعون بولایته فی غیبته كانتفاع الناس بالشمس و تجلاها سحاب. یا جابر هذا من مكنون سر الله و مخزون علم الله فاكتمه الا عن اهله.

این است آن كسی بدست قدرت ولایت مطلقه اش مشارق و مغارب ارض فتح می شود و صفحه جهان را بتصرف خود در می آورد و حكومت عادلانه اش را در سر تا سر گیتی ساری و جاری خواهد نمود و این بزرگوار یعنی خاتم الاوصیاء حضرت مهدی است كه از نظر شیعیان و اولیاء خود غائب خواهد



[ صفحه 220]



شد و غیبت او طولانی است ثابت در عقیده بر امامت آنحضرت باقی نمانند مگر كسانیكه خداوند امتحان نموده است قلب آنان را بایمان و آنها آن مؤمنین خالص هستند كه هر قدر هم طول بكشد غیبت آن حضرت، آنها بر عقیده ی خود نسبت بامامت آن بزرگوار ثابت و استوارند بدون اینكه هیچ شك و ریبی در تجلی و ظهور آن حضرت داشته باشند.

جابر گوید گفتم یا رسول الله آیا در زمان غیبت آن حضرت شیعیانش از وجود او منتفع خواهند بود و بهره ای از فیض او خواهند برد؟

حضرت رسول اكرم (ص) فرمود آری بحق آن كسی كه مرا بسمت نبوت ختمیه مبعوث فرموده است ایشان در زمان غیبت آنحضرت استضائه و استشراق از نور آن شمس ولایت كلیه مطلقه خواهند نمود و از اشراق نور او بهره ها می برند و استفاده ها می كنند مانند اینكه خورشید هر چند زیر ابر است ولی روشنائی و نفع او تأثیر خود را بعالم می بخشد شیعیان و اهل جهان هر چند بلحاظ حكمت الهیه از فیض حضور و دیدار آن بزرگوار محجوبند در عین حال از فیض وجودی و لطف و توجه او بهره مند می باشند.

مؤلف گوید حضرت مهدی ولی عصر ارواحنا له الفداء را دو فیض است یكی فیض تكوینی و دیگری فیض تشریعی، اما فیض تكوینی اثر وجودی آن حضرت است كه واسطه فیض است بین خالق و مخلوق حال می خواهد حاضر باشد یا غائب در هر صورت فیض حضرتش بجهان هستی میرسد (بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء).

و اما فیض تشریعی آنحضرت در حال غیبت بخواص از علمای ربانیین و فقها و مجتهدین و حكمای متألهین و عرفای شامخین كه مورد توجه و عنایت آن حضرت هستند البته فیض می رسد و مددهای غیبی آن حضرت عائد خواص از دوستان و شیعیان آن ولی الامر و حجت زمان نیز می گردد.

و این لكه ابری كه فعلا ایجاد شده آنهم بر اثر سوء كردار ماست كه مانع



[ صفحه 221]



ماست از دیدار او و امید است بزودی چشمهای جهانیان قابلیت رؤیت جمال دل آرایش را پیدا كند



(هله عاشقان بشارت كه نماند این جدائی

برسد زمان دولت بكند خدا خدائی)



اللهم ارنا الطلعة الرشیدة و الغرة الحمیدة.



بنمای رخ كه باغ و گلستانم آرزو است

بگشای لب كه قند فراوانم آرزو است



ای آفتاب رخ بنما از نقاب ابر

كان چهره مشعشع تابانم آروز است



ای باد خوش كه از چمن عشق می وزی

بر من بوز كه مژده ریحانم آرزو است



یعقوب وار واسفاها همی زنم

دیدار حسن یوسف كنعانم آرزو است



زین همرهان سست عناصر دلم گرفت

شیر خدا و مظهر یزدانم آرزو است



جانم ملول گشت ز فرعونیان دهر

آن نور دست موسی عمرانم آرزو است



دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر

كز دیو و دد ملولم و انسانم آرزو است



گفتم كه یافت می نشود آنم آرزوست

گفت آن كه یافت می نشود آنم آرزو است



پنهان ز دیده ها و همه دیدها از اوست

آن آشكار طلعت پنهانم آرزو است





[ صفحه 222]



تا اینجا جلال الدین محمد بلخی مشهور بملای رومی در شمس الحقایق گفته و مؤلف نیز اضافه نموده است:



آن غائب عیانی و آن حجت زمان

آن شاهد نهانی سبحانم آرزو است



آن قاهری كه جمله قوا تحت امر اوست

فرمان روای عالم امكانم آروز است



آن كو بود سپهبد منصور سرمدی

یكتا ولی ایزد منانم آرزو است



آن دست قدرت ازلی مظهر علی

آن شیر حق بعرصه ی میدانم آرزو است



آن یادگار حیدر و آن پور عسگری

مهدی عصر و محیی قرآنم آرزو است



ای صبح وصل یار كجائی كه سالهاست

دوری ز صحبت شب هجرانم آرزو است



من دردمند هجر و تو خود عیسی زمان

با یك كرشمه ای ز تو درمانم آرزو است



(ربانی) از ازل شده مجذوب عشق او

وصل و شهود طلعت جانانم آرزو است



بالجمله پس از آنكه حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام آیه شریفه مرقومه (یا ایها الذین امنوا اطیعوالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منكم) را در خطبه اش ذكر نمود چنانكه در منتهی الآمال محدث قمی روایت گردیده است، آنگاه فرمود كه در این شب مردی از دنیا رفت كه پشینیان بر او سبقت نگرفتند بعمل خیری و باو نمی توانند رسید بندگان در هیچ سعادتی، به تحقیق كه جهاد میكرد با حضرت رسالت صلی الله علیه و آله و جان خود را فدای او



[ صفحه 223]



میكرد و حضرت او را بهر طرف می فرستاد جبرئیل از جانب راست و میكائیل از جانب چپ او بود و بر نمی گشت تا حقتعالی فتح میكرد بر دست او، و در شبی بعالم بقا رحلت كرد كه حضرت عیسی در آن شب به آسمان رفت و در آن شب یوشع بن نون وصی حضرت موسی از دنیا رفت.

پس گریه در گلوی آن حضرت گرفت و خروش از مردم برآمد پس فرمود كه منم فرزند بشیر منم فرزند نذیر، منم فرزند دعوت كننده بسوی خدا، منم فرزند سراج منیر، منم از اهل بیتی كه حقتعالی در كتاب خود مودت ایشان را واجب گردانیده و فرموده است كه (قل لا اسئلكم علیه اجرا الا المودة فی القربی و من یقترف حسنة نزد له فیها حسنا) حسنه كه حقتعالی در این آیه فرموده محبت ماست.

و نیز در كتاب ناسخ التواریخ سپهر كاشانی آمده است كه چون امام حسن علیه السلام جسد مبارك امیرالمؤمنین علیه السلام را در ارض نجف بخاك سپرد و بكوفه مراجعت كرد در میان شیعیان علی علیه السلام بر منبر صعود نمود و خواست كه خطبه قرائت فرماید اشك چشم و طغیان بكاء گلوی مباركش را فشار داد و نگذاشت آغاز سخن كند پس ساعاتی بر فراز منبر به نشست تا لختی آسایش گرفت پس برخاست.

فقال الحمدلله الذی كان فی اولیته وحدانیا و فی ازلیته متعظما بالهیبته متكبرا بكبریائه و جبروته ابتدء ما ابتدع و انشاء ما خلق علی غیر مثال كان سبق مما خلق ربنا اللطیف بلطف ربوبیته و بعلم خبره فتق و باحكام قدرته خلق جمیع ما خلق فلا مبدل لخلقه و لا مغیر لصنعه و لا معقب لحكمه و لا راد لامره و لا مستراح عن دعوته خلق جمیع ما خلق و لا زوال لملكه و لا انقطاع لمدته فوق كلشی ء علا و من كلشی ء دنی فتجلی لخلقه من غیر ان یكون یری و هو بالمنظر الاعلی احتجب بنوره و سما فی علوه فاستتر عن خلقه و بعث الیهم شهیدا علیهم بعث فیهم النبیین مبشرین و منذرین لیهلك من هلك عن بینة و لیعقل



[ صفحه 224]



العباد عن ربهم ما جهلوه فیعرفوه بربوبیته بعد ما انكروه و الحمد لله الذی احسن الخلافته علینا اهل البیت و عنده نحتسب عزانا فی خیر الاباء رسول الله و عند الله عزانا فی امیرالمومنین و لقد اصیب به الشرق و الغرب و الله ما خلف درهما و لا دینارا الا اربعماة درهم ارادان یبتاع لاهله خادما و لقد حدثنی حبیبی جدی رسول الله ان الامر یملكه اثنی عشر اماما من اهل بیته و صفوته ما منا الا مقتول او مسموم.

خلاصه این كلمات بعد از سپاس و ستایش ذات كل الكمال الوهی و بیان اولیت و وحدانیت و ازلیت و هیبت و كبریائی و جبروتیت مقام احدیت جلت عظمته میفرماید خداوند متعال ابتداء كرد در خلقت مبتدعا و انشاء، در این خطبه ی عرشیه عرفانیه قواعد و اصطلاحات حكمی و فلسفی و نكات دقیقی از لسان مقام عصمت و معدن علم و حكمت صادر شده است كه اهل حكمت به آن اصطلاحات آشنا هستند.

چه افعال الهی از نظر تقسیم كلی به سر قسم است اول مبدعات دوم منشآت سوم مكونات اما مبدعات عبارتند از آنها كه مسبوق بماده و مده نمی باشند اما منشآت عبارتند از آنها كه مسبوق بماده دون المده اند اما مكونات عبارتند از آنها كه مسبوق بماده و مده هر دو می باشند و منظور حضرت این است كه ایجاد اولیه مخلوقات بر سبیل ابداع بوده است یعنی بدون ماده و مده (لا من شی ء) ابتدا بخلق موجودات فرموده است.

آنگاه بعد از بیاناتی چند محور نظام خلقت و اتقان صنع و عدم زوال ملك الوهی و عدم انقطاع آن به علو و دنو ذات كبریائی الهی و تجلی او از برای خلق خود و احتجاب او بنور خودش و استتار او از خلق و بعثت سلسله جلیله انبیا بعنوان مبشرین و منذرین و اتمام حجت بر خلق او و شناختن آنان ربوبیت مطلقه او را بعدا ز انكار ایشان سپس میفرماید حمد خدا را كه منصب خلافت الهیه را بما اهل بیت عصمت عنایت فرموده و ما را در مصیبت رسول الله



[ صفحه 225]



شكیبائی عطا كرده و در مصیبت حضرت امیرالمومنین صبوری مرحمت نمود سوگند با خدای كه شرق و غرب عالم را مصیبت امیرالمومنین خسته خاطر و شكسته دل كرد همانا امیر اهل ایمان علی علیه السلام هیچ چیز در جهان مخلف نگذاشت مگر چهار صد درهم كه اراده داشت از این مبلغ خادمی از برای اهل خویش ابتیاع فرماید و بتحقیق جد من و حبیب من حضرت رسول الله (ص) مرا حدیث كرد كه دوازده تن از اهلبیت او مالك امامت و خلافت باشند و فرمود كه هیچ یك از ما نخواهد بود الا اینكه مقتول و یا مسموم گردد.

حضرت رسول آنچه فرمود بوقوع پیوست و تحقق پیدا نمود خود وجود مقدسش را مسموم و تمام خلفایش را نیز مسموم نمودند و آن امام حسین بود كه هم مسموم و هم مقتول گردید مسمومیت آنحضرت آن هنگامیكه فاخذ الثوب لیمسح الدم من وجهه فاتاه سهم مسموم له ثلاث شعب فوقع السهم علی قلبه همینكه سنگ بر پیشانی آنحضرت زدند خون جاری شد امام علیه السلام خواست با جامه اش خون را از چهره پاك كند در اینموقع تیر زهر آلودی كه سه شعبه داشت بر قلب مبارك آن جان جهان فرود آمد آنحضرت تیر را از قفا بیرون كشید و گفت (بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله)، نقل از كتاب لهوف.



از شصت و كمان ظلم و كین تیری جست

بر قلب منیر قلب امكان به نشست



شریان و ورید دل عالم بدرید

پشت و كمر جان جهان را به شكست



الله كز آن خدنگ و تیر جانكاه

مایوس شد از حیات و هستی آن شاه



از راه قفا كشیدی آن تیر برون

بر خاك فتاد و گفت انا لله





[ صفحه 226]